از میان تمام کسانی که کارت هدیه دادم، بیش از همه کودکان در نظرم بودند، بچه هایی که با آموزههای بزرگی در حال رشد هستند، آن هم نه بصورت تئوری، بلکه عملی...
آنها به طور عملی « بموالاتکم و موالة ولیکم » را آموزش میبینند و هر سال « فاسئل الله الذی اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم » را در بیش از 60 روز تمرین میکنند...
موکبی در حومه کربلا
چهارتا سفره بود هر کدوم به طول شاید 15 متر، نمیدونم هر چند وقت یکبار باید تمیز میشدند!!
نیروی تازه کار...بدون شرح
بچه ای که پشت بساط چای میشینه؛ برای خودش شخصیتیه!!!
این دوتا واقعا وظیفه مهمی داشتند. سس فلافل، خداییش فلافل بدون سس اصلا مزه نداره
شاید عمده ترین کاری که بچهها انجام میداند، تمیز کردن موکب بود
این سه دختر واقعا جمعیت رو تحت تاثیر قرار داده بودند...
تصور کن داری راه میری، یک دختر بچه بیاد جلوت بشینه و شروع کنه به واکس زدن کفشات...
مسئول نظافت موکب
این بچه با دو تا خواهراش خیلی مرد بودند
کربلا خیابان امام سجاد
کربلا یکی از خیابانهای منتهی به حرم
رفتار این مرد برای من خیلی جالب بود.
بچه اصلا حوصله نداشت روی این میز بشینه و همش شلوغ میکرد
پیرمرد هربار با حوصله و صبر یک لیوان آب میگذاشت تو دست بچه تا اون به زائر بده
ولی بچه اصلا حوصله نداشت...نمیدونم پیرمرد بالاخره موفق شد اینکارو به نوش یاد بده یا نه...
تا اینکه شب شد و همین ماجرا رو با یک پدر و دختر دوباره دیدم...
پدر نوعی بیسکویئت خرید بود و دانه دانه به دختر میداد تا او با دست خودش به زائرین بده
واقعا دختر بچه شیرینی بود و رهگذرها با تشویق شیرینی رو میگرفتند و ازش تشکر میکردند.