بهترین ایده آن است که به واقعیت برسد.

نمیدانم از چه موقع تصمیم گرفتم تا ایده‌ای را به نتیجه نرساندم؛ سراغ ایده‌های دیگر نروم...

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

بادهای موافق

من یک دوچرخه سوارم؛

سالهاست که دوچرخه مثل پاهایم شده است و بدون آن حرکت برایم سخت است، از رفتن به سر کار تا خرید نان و اجناس خانه و مهمانی و خلاصه هر جایی که یک انسان میتواند به تنهایی برود. 

۰ نظر
Non Art

کتاب - زندان الرشید - زمانی برای راحتی

وقتی کتاب زندان الرشید به پایان رسید، ناخودآگاه به یاد کتاب خاطرات خانه اموات داستایوفسکی افتادم. نه به آن دلیل که سنخیتی از جنس کیفیت میان آن دو وجود دارد، بلکه از این جهت که هر دو خاطراتی از دوران اسارت است. 

هیچ گاه فراموش نمیکنم، فصل آخر خاطرات خانه اموات را چندین بار خواندم، فصلی که راجع به آزادی بود، شوق رهایی.

با خواندن کتاب زندان الرشید، خصوصا فصل های پایانی دوباره آن حس در وجودم زنده شد، اشتیاق رهایی، و چقدر زیبا این اشتیاق به تصویر کشیده شده بود. اشتیاقی از جنس دلهره و ترس از اینکه این اتفاق نیفتد.

     

وقتی کتاب زندان الرشید را میخوانی، با تمام وجود درک میکنی تمام لذت های دنیا در کم اهمیت ترین درجه خود نسبت به ارمان یک اسیر قرار میگیرند، ارمانی به نام آزادی و رها شدن. آزادی یک ارمان اصیل است، یک لذت اصیل، لذتی که بقیه لذت ها در مقابلش ارزشی ندارند.

۲ نظر
Non Art