از میان تمام کسانی که کارت هدیه دادم، بیش از همه کودکان در نظرم بودند، بچه هایی که با آموزههای بزرگی در حال رشد هستند، آن هم نه بصورت تئوری، بلکه عملی...
از میان تمام کسانی که کارت هدیه دادم، بیش از همه کودکان در نظرم بودند، بچه هایی که با آموزههای بزرگی در حال رشد هستند، آن هم نه بصورت تئوری، بلکه عملی...
در کودکی مادرم بهشت را برایم اینطور تصویر میکرد: « ...هر چی میبینی و دلت میخواد به سرعت برات حاضر میشه، هر وقت از کنار درختی رد بشی و دوست داشته باشی از میوهاش بخوری؛ درخت شاخشو پایین میاره تا دستت برسه و میوه رو برداری، اگر پرندهای در حال پرواز باشه و تو لحظهای با خودت بگی ای کاش میشد از گوشت این پرنده خورد؛ بدون معطلی بدون آنکه اون پرنده کشته بشه، گوشتی از اون برای تو آماده میشه و...»
همیشه آروزی دیدن بهشت را داشتم، بهشتی که فقط کافیست اراده کنی تا به همه چیز برسی، بهشتی که فکر میکردم شاید در آن دنیا آن را ببینم؛
اما بهتر از آن را اینجا و در این کره خاکی یافتم؛
اربعین، کربلا؛ جایی که همه چیز برایت آماده بود، حتی بدون اینکه اراده کنی. حتی نیاز به دیدن و آرزو کردن نبود؛ بهترین نعمتهای الهی در اختیارت بود بدون آنکه تمنایی بکنی، اینجا حتی قدمی جلوتر بودند...حتی منتت را میکشیدند تا نگاهی بکنی و لطفی کنی و چیزی بخوری...
این جا بهشت حسین است، جایی که بهشت، قطعه ای از آن است...
بعد از گردش در بهشت زهرا و زیارت قبر شهدا، دوست داشتم در وادی السلام هم سری به شهدای مبارزه با داعش و جریانهای تکفیری بزنم. جسته و گریخته عکسهای شهدا در وادی السلام دیده میشد ولی مکان خاصی را که محل دفن شهدا باشد پیدا نکردم.
در آخر گردشم در وادی السلام از مردی عراقی پرسیدم ایا شهدای مدافع حرم محل خاصی دارند؟ او به مکان خاصی از وادی السلام اشاره کرد که من نتوانستم پیدایش کنم. امیدوارم دوباره قسمت شود به زیارت عتبات بروم و اینبار به زیارت شهدای مدافع حرم هم برم.
برای تبرک چند عکس از شهدای وای السلام گرفتم...
وادی السلام شگفت انگیز است، تو در تو و معما گونه، انگار ریسمانی است که از اعماق تاریخ به زمان حال کشیده شده است. با قبرهایی به قدمت حیات بشری که تو را به نزدیک زمان خلقت میبرد.
دیدن مقبره حضرت هود و صالح (علیها سلام) حس عجیبی به انسان میدهد. انگار در مقابل یک تاریخ ایستاده ای و آن را نگاه میکنی. عظمت وادی السلام هم به تو برای درک بهتر خاتمه دنیای مادی کمک میکند.
همه اینجا هستند و همه به اینجا خواهند آمد. اینجا ایستگاهی است که خواه ناخواه از آن باید گذشت و وادی السلام به بهترین نحو این حس را به بیننده خود القا میکند. شاید این تمام هنر یک هنرمند باشد که به بهترین نحو و با کمترین بیان بتواند مفهوم مورد نظر خود را بیان کند و از این لحاظ وادی السلام یک اثر هنری است که با یک لحظه نگاه کردن، آنچه را باید بفهمی خواهی فهمید...
هر شب میان مقبرها راه میروم / شاید هوای زیستنم را عوض کنم...
بالاخره هدیه اربعین آماده شد.
بعد از مشورتهای بسیار خوب دوستان و همکاری بزرگواران در بخش چاپ خصوصا دوست عزیزم منصور که در چاپ کارتها بسیار زحمت کشیدند، بعد از اینکه هر کسی در طول تولید کار شنید این کار برای اباعبدالله است و به نحوی کمک کرد؛ از پارچه فروشان که بعد از شنیدن ایده کارمان با تشویق بسیار و التماس دعا گویان با تخفیف زیاد پارچه را در اختیارمان گذاشتند و دوستانی را برای برش سریع پارچه معرفی کردند که آنها هم در خوش اخلاقی و کمک به کارمان سنگ تمام گذاشتند و درخواستی جز رساندن سلامشان به اباعبدالله نداشتند، همینطور از فروشنده کاورها که او هم بعد از اطلاع یافتن از کارمان با تخفیفی بسیار و یا شاید هم بدون هیچ سودی کاورها را به سرعت در اختیارمان گذاشت و در آخر از خانوادهام که همگی در بسته بندی پک کمک کردند تا این کمترین هدیه به رسم یادگاری از طرف ما زائرین به خادمان حسین علیه السلام پیشکش گردد.
جمعه به واسطه پدر خانمم توفیق شد بعد از مدتها به بهشت زهرا مشرف بشم.
حاج آقای سعادت از رزمندههای قدیمی، جانباز و عضو گروه فدائیان اسلام که در دفاع 34 روزه خرمشهر نقش پر رنگی داشتند؛ دلشون برای دوستان شهیدشون تنگ شده بود و به همین واسطه ما هم به زیارت شهدا رفتیم.
بهشت زهرا همیشه زیباست، اما جمعه بعد از بارندگی صبح، در یک هوای واقعا دلپذیر که نور آفتاب گهگاهی از زیر ابرها خودنمایی میکرد، جلوه دیگه ای داشت.
قدم زدن میان قبور شهدا آرامشی داره که کمتر جایی میشه این نوع آرامش رو احساس کرد.
حاج آقای سعادت کنار قبر شهید مجتبی هاشمی نشسته بودند و با او صحبت میکردند.
مثل همیشه قبور فرماندهان شلوغ بود، و در میان تمام شهدا مانند نگین میدرخشید.
من هم به زیارت قبر آنها رفتم، ناگهان با خودم فکر کردم، چرا بقیه شهدا را اینگونه زیارت نمیکنیم؟ مگر آنها شهید نیستند؟
شهید طلاست، حالا انگار برای ما برخی شهدا زرد هستند و برخی سفید!!!!
خواستم چند عکس از شهدا بگیرم، شهدایی که شاید خیلی معروف نباشند...