خوشتر از دوران عشق ایام نیست

بامداد عاشقان را شام نیست

مطربان رفتند و صوفی در سماع

عشق را آغاز هست انجام نیست

کام هر جوینده‌ای را آخریست

عارفان را منتهای کام نیست

از هزاران در یکی گیرد سماع

زانکه هر کس محرم پیغام نیست

آشنایان ره بدین معنی برند

در سرای خاص، بار عام نیست

تا نسوزد برنیاید بوی عود

پخته داند کاین سخن با خام نیست

هر کسی را نام معشوقی که هست

می‌برد، معشوق ما را نام نیست

سرو را با جمله زیبایی که هست

پیش اندام تو هیچ اندام نیست

مستی از من پرس و شور عاشقی

و آن کجا داند که درد آشام نیست

باد صبح و خاک شیراز آتشیست

هر که را در وی گرفت آرام نیست

خواب بی‌هنگامت از ره می‌برد

ورنه بانگ صبح بی هنگام نیست

سعدیا چون بت شکستی خود مباش

خود پرستی کمتر از اصنام نیست

کم نیستند افرادی که اعتقاد دارند شعر سعدی از لحاظ غنای عرفانی چیزی کمتر از شعر حافظ ندارد. 

جدا از سبک شور انگیز و فاخر و کلمات ساده و ترکیبات شیرین در شعر سعدی؛ کلیدهایی در آن است که نه تنها نشان از درک درست و عمیق وی از عرفان اسلامی دارد؛ بلکه مانند معلمی است که راه را برای رسیدن به آن نشان میدهد. 

من در جایگاهی نیستم که جز از لحاظ حظ ادبی؛ آن هم فقط درباره خودم نظر بدهم. ولی اگر کمی با دقت به شعر سعدی نگاه کنیم، نکاتی را خواهیم دید که به قطع آداب رسیدن به کمال و عرفان است.